هنری فورد و توماس ادیسون نیز در این باره فکر کرده اند …

[ad_1]

امروز برای آقای فورد ، آلمان پس از جنگ و MMT. اما ابتدا کمی درباره این واقعیت که نرخ بهره بین بانکی در چین در نیمه دوم سال دو برابر شده است. با این وجود ، در غرب بحث شدیدی وجود دارد که آیا نرخ بهره پایین یا حتی منفی به بخش بانکی آسیب نمی رساند و بنابراین معمولاً نتیجه مثبتی ندارد. تجربه چین در ماه های اخیر چگونه با این دیدگاه قافیه می شود؟

براساس روزنامه South China Morning Post ، افزایش نرخ بهره بین بانکی در چین ممکن است بازتابی از روش PBoC باشد که می تواند از رونق اعتباری جلوگیری کند. این تلاشها سالهاست که به دلیل رشد قابل توجه اعتبار وجود دارد ، اما گاهی اوقات با تلاش برای تحریک اقتصاد مغایرت دارد. مایکل پتیس ، کارشناس مورد علاقه من از چین ، در ماه های اخیر متذکر شده است که حتی اگر نرخ بهره بین بانکی بالاتر در نرخ بهره وام منعکس شود ، این ممکن است در گسترش اعتبار کمتر منعکس نشود. چرا؟

این توسعه همچنین توسط شرکتهایی انجام می شود که باید “سهمیه رشد” را برآورده کنند. و همچنین شرکت های دولتی در آستانه بقا ، که مجبورند بدهی های قدیمی را دوباره تأمین کنند و بنابراین بدهی های جدید را می گیرند ، خواه قیمت آنها بالاتر باشد یا نه. آقای پتیس خاطرنشان كرد كه بانكهای بزرگ در چین بیشتر فروشنده وجوه بین بانكی هستند در حالی كه صندوقهای كوچك تمایل به خرید آنها دارند. بنابراین افزایش نرخ بهره بین بانکی منجر به انتقال سود از کوچک به بزرگ می شود. و به گفته این اقتصاددان ، این ممکن است نتیجه ناخواسته سیاست PBoC نباشد.

همانطور که در مقدمه نوشتم ، غرب به دنبال عوارض جانبی سطح پایین یا حتی منفی است. یعنی اگر (یا نباشد) این سرعتها از طریق سیستم “جریان” می یابند واقعاً چه اتفاقی می افتد. چین و پیامدهای ناخواسته “تعرفه” های آن بسیار کمتر مورد توجه قرار می گیرند ، حتی اگر این دومین اقتصاد بزرگ جهان باشد ، اما ارتباط بسیار بیشتری با جهان دارد. در مورد شرکت های زامبی نیز همین مسئله وجود دارد – اگر آنها در غرب مشکلی داشتند ، احتمالاً در چین دو بار (که ارتباط زیادی با موارد فوق دارد).

از فورد از طریق آلمان تا MMT

استفان لینک این کتاب را نوشت جعل فوردیسم جهانی و آقای پتیس معتقد است که گرچه برای همه مناسب نیست ، اما او در مورد الگوی رشد چین و پیشینیان آن حرفی برای گفتن دارد. و همچنین در مورد MMT – یک نظریه پولی مدرن که در چند سال اخیر بسیار در مورد آن صحبت شده و گاهی توسط من مورد بحث قرار گرفته است. وی در یک مکعب بسیار جمع و جور می گوید دولت می تواند هزینه های خود را مستقیماً با درآمدزایی تأمین کند و محدودیت آن فقط تورم است. یعنی چه تعداد منابع رایگان در اقتصاد وجود دارد.

امروز من نمی خواهم بحث کنم که به نظر من و / یا دیگران ، کدام قسمت از MMT ممکن است منطقی باشد و کدام یک کمتر است یا اصلاً (برای علاقه مندان ، به عنوان مثال “Mankiw: MMT ، بازپرداخت بدهی دولت و مبارزه با تورم” را ببینید). “). به گفته آقای پتیس ، این کتاب نشان می دهد که برخی از عناصر رویکرد MMT دهه ها پیش حتی توسط افرادی مانند هنری مورد توجه قرار گرفته است. گفته می شود که وی در سال 1921 همراه با توماس ادیسون پیشنهاد داد که دولت سد بسازد و نه از طریق انتشار اوراق قرضه بلکه از طریق چاپ پول به تأمین مالی بپردازد.

در عین حال ، هر دو به طور واضح در حال بررسی این بودند که چنین رویکردی برای ارزش پول چه می کند. و آنها معتقد بودند که این ارزش سرانجام با سود حاصل از سد تأمین می شود. دو سال بعد ، بحث مشابهی در آلمان درگرفت که با جبران خسارت مواجه شد و برخی گفتند که دولت مجبور است برخی از پروژه های تولیدی و سرمایه گذاری را مستقیماً با پول جدید تأمین کند. در اینجا نیز ارزش بعدی ایجاد شده توسط این سرمایه گذاری ها باعث می شود که ارزش ارز کاهش نیابد.

ما می توانیم این را به عنوان سناریوهای ایده آل یا ایده آلیستی در نظر بگیریم ، اما حتی در این صورت آنها به یک امر اساسی و همچنین مرتبط اشاره می کنند: ارزش پول توسط مقدار مطلق (و باید از طریق گردش) در گردش ارائه شود ، بلکه با مقدار نسبی داده نمی شود. – به چه تعداد کالا در اقتصاد تولید می شود. چه تعداد کالا وجود دارد

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *